جوونه بزن

صدایی تو را می خواند ، روانه شو . سر مشق خودت باش . با چشمان خودت ببین . با یافته ی خویش بزی . در خود فرو شو تا به دیگران نزدیک شوی . پیک خودت باش . پیام خودت را بازگو . میوه از باغ درون بچین .
شاخه ها چنان بارور بینی که سبد ها آرزو کنی و زنبیل تو را گرانباری شاخه ای بس خواهد بود...

۲ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

یه سریا هستن که نه عاشقشونی و نه در حال حاضر ارتباط نزدیکی باهاشون داری و شناختت منحصر به یه روزای خوب تو گذشته ست...

اما هیچ دلت نمیخواد غمگین ببینیشون ، چون میدونی که میفهمند و غصه میخورند علیرغم ظاهر نسبتا شادشون...

امروز که بعد حدود شش ماه ع رو دیدم درحالیکه بخاطر شرایط پیش اومده خیلی سرحال نبود همین حسو نسبت بهش داشتم و کنار ذوقی که از دیدن دوباره ش داشتم خیلی دلم گرفت براش...

 ای کاش پ دختر خوبی بود و دلش با ع بود ...

کاش می شد امروز ع رو همونقد شیطون و مسخره میدیدمش ...

کاش بهش سخت نگذره و تاوان جوونی و عاشقیشو بد نده ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۵ ، ۲۲:۳۰
جوانه

این روز ها روز های شنیدن حرفای قشنگه... حرفایی که وقتی میشنوم تسکینه  و همه تلخیارو از یادم میبره...

مثل میم که وقتی با خستگی گفتم باید بیخیال حساسیت هام بشم و تو همین آدم معمولیا بگردم و ویژگی های خاصشونو پیدا کنم ، و اون گفت آخه اونا هنوز خودشونو پیدا نکردن اونوقت تو میخوای پیداشون کنی؟! گفت وقتی خودتو باور داری نمیتونی پیش اینجور آدما سر کنی مگر که نقش بازی کنی که تو آدمش نیستی...

صبر داشته باش ...یه روزی یه جایی که شاید حتی آدماش هم دین و هم زبونمون نیستن بالاخره به آرمان شهرمون می رسیم ... فقط صبور باش ، مقاومت کن ...

شب با شین راجب میم کلی حرف زدم و گفتم بالاخره دارم یه رفیق همدل و هم زبون پیدا میکنم تو این اوضاع نامردمی ها... 

بهش گفتم خیلی دلم میخواد بنویسم ... قصه بنویسم راجع به زندگی  آدم ها و افکارشون ، اما تا حالا مطالعه ای نداشتم تو این زمینه و همچین استعداد ذاتی هم تو خودم نهفته ندارم...

گفت باز تو خودتو دست کم گرفتیا ، اتفاقا بنظرم تو میتونی موفق بشی تو قصه نویسی ، چون خیلی روان می نویسی و نوشته هات از دل میاد ، خودتی و آدم اگه خودشو بنویسه به دل میشینه...


اون اینا رو میگفت و من دلم غنج میرفت ، میخواستم محکم بغلش کنم و بگم که خودت قشنگ ترین قصه ی منی جانان ...

گفت تو یه نویسنده ی خوشحال و با صداقت میشی  ...آرزوهاتو یادت بمونه ، براشون تلاش کن و تو مسیرت از هیچی نترس...

و من قبل تمام این ها باید ارشدمو تهران بیارم و به قشنگ ترین قصه ی زندگیم تا به اینجا رنگ وصل ببخشم...

طعنه ی خلق و جفای فلک و جور رقیب     همه هیچند اگر یار موافق باشد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۵ ، ۰۹:۵۴
جوانه