جوونه بزن

صدایی تو را می خواند ، روانه شو . سر مشق خودت باش . با چشمان خودت ببین . با یافته ی خویش بزی . در خود فرو شو تا به دیگران نزدیک شوی . پیک خودت باش . پیام خودت را بازگو . میوه از باغ درون بچین .
شاخه ها چنان بارور بینی که سبد ها آرزو کنی و زنبیل تو را گرانباری شاخه ای بس خواهد بود...

امروز ک 19 مهره یک ساعته ک اینجا بیکارم و تا حالا مریضی نداشتم . همیشه اینطوری نیست البته ولی خب بگیر نگیره ... یه دوره 10 15 روزه خیلی سرم شلوغه و یه دوره م خیلی خلوت و طاقت فرسا ... ناشکر نیستم . از وقتی مطب زدم هیچ کدوم از این 3 ماه دستم خالی نبود . از پس خودم و هزینه های مطبم براومدم . این ماه حدود 6  7تومن درامد داشتم . درامدی مال خودم و از کار خودم . بدون باس داشتن . 

تا الان ک مطب زدم تو این 3 ماه هیچ ماهی بی هوم نبودم .ولی خب هیچ تضمینی نیست ک ماه بعدم اینطور باشه . کار مستقل داشتن ترس داره . ترس فردا . ترس بگیر و نگیر . ترس اوج کرونا . 

روزای بی مریض واقعا مغزم درد میگیره دلم غصه دار میشه . ترس ب جونم میفته .باید تبلیغاتم رو افزایش بدم و جدیتر کار کنم . احتمالا تراکت چاپ کنم . و مجددا ب کانالا تبلیغ بدم . 

باید خودم بیشتر مطالعه کنم مطمینم همکار جدید خیلیم ادم قدری از لحاظ کاری نیس. پس اگر یه حرکتی بزنم خوب میگیره .

باید درس بخونم و ورکشاپ هارو چندباره ببینم که قوی شم . تبلیغ کنم .

راستی دیروز خمیر درست کردم دونات پختم عالی بود کیف دنیا مال من بود ک خمیرم انقد عالی دراومد . امروز عصر جلسه 9 هوم ویزیتمم برم تا ببینم چه پیش اید ...

الهی ب امید تو ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۹ ، ۱۷:۱۶
جوانه

من تو زندگی هر لحظه اماده ام برای یک اتفاق غیر منتظره که چشمام گرد بشه از تعجب که تموووم برنامه های زندگیم کن فیکون بشه... نه ک روحیه م خیلی قوی باشه ها اتفاقا میپوکم ولی هیچوقت ته دلم نمیگم ایوا دیگه همه چی حله برو ک رفتیم ... چونکه مسیر همواری وجود نداره چونکه موجیم که اسودگی ما عدم ماست ... اما شکر خدا غیرمنتظره جدید ترسناک نبود عجیب بود ولی نه ترسناک . قبولی نوشهر وقتی خودم تازه مطب زدم surprise

چی میگه واقعا . تو شرایط کرونا وسوسه کننده بود . گفتم اوکیه . تصور یه خونه رو ب ساحل با شین واقعا وسوسه کننده ست ... تصور خیال جمع و عصر ورزشمو کردن . قهومو خوردن کنار شین . نمیدونم پذیرش نهایی میشم یا نه . ولی خیال خوش کوتاهشم قشنگه ...

چونکه ازین خونه کلافه شدم . از دوریش . از مستقل نبودن . از عدم تفاهم . از بی نظمی ذهنی . از کتاب نخوندن . از هزار تا چیز این شهر خستممممم... 

از کرونا خستم . از ترس . ازینکه باید اگزیستانسیال باشی . ازینکه انقدری وارد زندگی و جنگها و میدونای رقابتش شدم ک شبها خوابن نبره ... اه ازین روزای سیاه ... کاش میتونستم خمیر بسازم و قشنگی و بوی خوش نان بسازه روز ابریمو heart

این حس عدم ارتباط با ادمها ازین تو مطب نشستنهای بیکار ازین ندونستن که باید ایییینهمه کار مهم زندگی رو چجوری منیج کنم ازین کهولت روح خسته و زارم . 

نیاز به یه کوچ دارم و تنهایی نمیتونم . مادر ب هیچ وجه برخلاف تصورش مشاور خوبی برای من نیست . 

دلم خانه ای میخواهد پر دوست ...

اه ای روزهای خوب نیامده ....

 

 



 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۹ ، ۱۷:۱۹
جوانه

 

اینستاگرامم پر از فامیل شده ... راحت نیستم اونجا بنویسم و اگر برای کارم نبود و مجبور نبودم اونجا رو حفظش کنم . لفت میدادم برای همیشه چرا ک دیگه تو این اشفته بازار جذابیتی نداره...

این روز ها روزهای معده درد و دلتنگی و فشار شروع کار جدید و خوب بودن در انظار و جلب مشتری و استرس اینکه ادامه کارم قراره اینجا باشه یا جای دیگه ... اینکه اییینهمه سختی و دویدن برای  اینجا رو چطور بیخیال بشم اینکه دلم میخواد ازین شهر بزنم بیرون اینکه دلم میخواد کنار ش باشم که عزیزترینمه ... اینکه من گمراه دو عالمم این روزها... حس میکنم خیلی چیزا بلد نیستم و فرصت مطالعه ندارم . دو ماهه ک ورزش نکردم و هر روز بدلیلی حالم خوش نبود و یا بهونه درخوری برای راضی کردن خودم داشتم.

حال همه جا همه کس همه چی خرابه ... گرد مرگ پاشیدن رو دنیا ... ادمها میمیرن ... 290 265 230 215 170 156 اینا عدد هستن و دیگه ادم نیستن ... اینا مرده های هر روزن ...

دیگه کمتر کسی رو میبینم کتاب بخونه ...خود منم اخرین باری ک کتاب خوندم یادم نمیاد... [معده دردcrying ]

نیاز به مطالعه در زمینه بازاریابی و جلب مشتری , مدیریت و رهبری, یه رمان خوب سر راست , یک سفر که دو روز منو از تموم این سیاهیا دور کنه و همچنین از کمالگرایی خانواده درباره زندگی من و ش و کار من ... نیاز دارم رها شم ازینهمه درد ... که وقتی ش رو میبینم بجای اینکه زرتی بغضم بگیره از حس متوالی فشار و ازادی , خنده بلند سر بدم . [معده درد crying]

یادم نمیاد اخرین بار کی خنده ی بلند سر دادم و قهقهه زدم . کی با یک دوست عزیزی تو خیابون قدم زدم . کی خودمو تو اینه دیدم کی ارایش کردم . کی کل صورتم پیدا بود و ماسک نداشتم , کی رفتم کافه و یه لاته خوردم و حتا کی تو خونه خودمون یه کاپوچینو درست کردم ... 

اه ش من عزیزترینم ... اگر تو نبودی فکر وصل و امید برای زندگی دونفرمون نبود من کجا ایییینهمه دشواری رو تاب میاوردم ... 

so exhausted...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۹ ، ۱۷:۳۲
جوانه

   جوانه حرفشو گفته ... جوانه فقط با یه جمله ای ک اون روزِ ابری سین بهش گفت که برو بگو من میخوام این کارو کنم اگر موفق شدم ک عالیه اگر نه خودم تاوانشو میدم، حرفشو زده بالاخره ... گفت جوانه خودت باید انتخاب کنی و مسئولیت کارهاتو بر عهده بگیری ... سین درست گفت با یه جدیتی هم گفت ک ب خودم گفتم بابا این جز بدیهیاته چقدر داری براش زور میزنی پاشو برو حرفتو بزن خلاص ... واقعاا خودمم در شگفت بودم ک چرا نمیگم چرا دهنم بسته ست چرا لال شدم ...

گفتم... غر شنیدم ، عدم اعتمادشونو حس کردم ولی رها شده بودم میترسیدم هنوزم میترسم ولی از خودم فقط از خودم و اینکه نکنه پامو پس بکشم و کاهلی کنم 😐 نه هیچ کس دیگه ای ...
دارم کاری که میخوامو میکنم ...
رفتم تهران عروسی خ . خوش گذشت ولی من تقریبا مطمئن شدم نمیخوام عروسی بگیرم 😄
رفتم پیش شین عزیزم ، عزیزترینم یارم 💑 اتفاق جالبی رو تجربه کردیم لذت بردیم خنگ بازی دراوردیم ولی عجیب و تازه بود 👌😁 تو غروب آفتاب تو چیتگر ماشروم برگر خوردیم ، خندیدیم هوا عالی بود خورشید از لای درختا معلوم بود ، قاصدک فوت کردیم برام دست گل وحشی زشت و خنگی درست کرد 😍😍😁😁 گفت بیا بریم بالاترا ببینیم چخبره رفتیم بالا هوا تاریک بود زیبا بود بوسیده شدم گلوشو بوسیدم😍 برگشتنی تو ماشین آهنگایی ک میدونستم دوست داره پلی کردم خودمم دوسشون داشتم با هر آهنگ ک میومد میخندید ومیگفت  لعنتتت بهت 😂😂 با صدای جذابش میخوند همراه آهنگ، موسیقی ش رو تفسیر میکرد و من سراپا گوش بودم و لذت میبردم با تمام سلول هام 😍😍💆‍♀️ صداشو ضبط کردم و شبهای بعدش هرشب دارم صدهزار بار گوش میدم بهش ❤
دیشب حرف زدیم حرفای خوب و عمیق ... حرف های خوب گفتن باهاش عجیب ترین و زیباترین لذت منه ❤
به جان دوست دارمش و بابت داشتنش عمیقا شاکرم🌸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۸ ، ۱۷:۱۱
جوانه
یه دوست جدید چهل ساله پیدا کردم.
هم دکتر روانشناسه ، هم مربی ایروبیکه ،  هم سه تار میزنه ، هم مترجم زبانه ، هم خیلی قشنگ و مهربون و پرانرژیه .
فکر کن 😍 اگه چهل سالگیم انقد جذاب باشه دیگه واقعا چی میخوام از زندگی 😍😍😍
کاش همیشه همینجا اتاق بغلیه ما بمونه وگرنه باز اینجا مثل قبل سرد و پر از غرای اون یکی اتاق بغلی میشه ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۷ ، ۰۹:۵۱
جوانه

دوباره میخوام فلوکستین بخورم ، امروز صبح ک بیدار شدم حالم خوب بود ؛ یعنی در واقع خودمو گول میزدم ک خوبم که دلتنگ نیستم که دلم نمیخواد در حالی بیدار شم ک صورت خوابالودشو جلوی روم ببینم . با روی باز صبحونه خوردم ولی دیدم نه مثل اینکه وضعیت درست همون وضع باقی روزهای تعطیله . کارهای بیهوده و کامل طلبی مامان :/

نتونستم خودمو کنترل کنم رفتم تو توالت و گریه کردم گریه کردم برای خودم برای خو  تنهام برای خود دورم برای ترسهام برای ترسهایی ک هر لحظه میخوان خفتم کنن و نفسمو بگیرن و نمیخوان بذارن حرف بزنم جرئت کنم ...

مامان فهمید ناراحتم پرسید علتو گفتم گفت درستش میکنیم ولی مطمئنم چیزی از جانب اون عوض نمیشه ... 

اون خاستگار لعنتی هم بعدش زنگ زد رفت رو مخم ... تو این شهر کوفتی دو ساعت نمیشه دور از انظار رفت و امد کرد 😑محل کار من بنگاه ازدواجه انگار 😑 

حالم ازین شهر و آدم هاش بهم میخوره ... 

باید یه کاری کنم 

فلسفه ترسو خریدم بخونمش شاید کمکم کنه ، همزمان اثر مرکب رو هم میخونم . حالمو خوب میکنه ؛ ازش نوت برمیدارم .

مدتهاست فهمیدم:

هیچکس به آدمی چیزی نمی‌دهد مگر خود او. و هیچکس چیزی از آدم دریغ نمی‌دارد مگر خود او. بازی زندگی یک بازی انفرادی است. اگر خودتان عوض شوید همه اوضاع و شرایط عوض خواهد شد.


"فلورانس اسکاول شین"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۷ ، ۲۲:۳۹
جوانه

صورتمو با یخ ماساژ دادم الانم نشستم دارم چایی و شوکولات تلخ میخورم ؛ قشنگ حس میکنم از برف بازی برگشتم و دارم به خودم یه حالی میدم 😁😁😁

خیلی کیف داد😍🍃

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۷ ، ۲۲:۵۰
جوانه

از مرگ همسر دکتر سعید مهرپور قلبم به درد اومد 

 قطعا خدا یه قدرتی در وجودشون گذاشته و مبتلاشون کرده به غم به این بزرگی😔

خدایا امتحانای سخت نگیر ازمون 😔

لعنت به سرطان لعنت ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ خرداد ۹۷ ، ۱۸:۴۲
جوانه

یه آدم هایی که امتحاتنشونو در قبالت پس ندادن (امتحان پس دادن: یه جایی واقعا نیاز بوده هواتو داشتن بی چشمداشت یجوری که بعدا بگی آره فلانجا فلانی هوامو داشت دمش گرم) سرویس نده . چون یوقتایی هی بهشون لطف میکنی و اون در قبال خوب بودن بی چشمداشت تو بدون تلاش خاصی باهات خوبه و این شرایط براش عادی میشه و کم کم اون فکر میکنه  داری وظیفتو انجام میدی . اینجوری میشه اگه بخوای یجاهایی بکشی کنار خودتو طرف بهش برمیخوره ... و اون روی عوضی نالایقشو نشونت میده و تو می مونی هزار افسوس و ای دل غافل سر دادن ها...

ادم ها از اونی که فکرشو بکنی اویزون منفعت طلب و عوضی ترن ... پس مراقب خودت باش جوونه .

اینجلمه ی ف.ف رو باید آب طلا گرفت که میگف (باهمه باش و بی همه )....


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۶:۴۵
جوانه

ساب اکسی پیتال و تراپز و کل سرم درد میکنه و سرم رو تنم سنگینی میکنه و نمیدونم کجا بذارمش😣

کاش "ش" بود موهامو ناز میکرد و برام حرف میزد ؛ یا که برام موراکامی میخوند با صدای دوست داشتنیش ...

حضور "ش" همه فاشیاهای گرفته ی منو ریلیز میکنه ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۰:۳۳
جوانه